دلم میخواد به این مطلب به چشم کپسول زمانی نگاه کنی که در گوشه ی اینترنت در حال خاک خوردن بوده و تو الان بازش کردی و داری مطالب داخلش رو میخونی:)
نمیدونم از چه زمانی هستی...حال یا اینده!؟چقدر تغییر ایجاد شده؟کویید 19 عادی شده نه؟
شاید حتی اونقدر عادی که تا حالا تو گوگل هم سرچش نکردی...
یه زمانی دلم میخواست هر چیزی که داره اتفاق می افته بیشتر از یه اتفاق معمولی باشه.
یعنی خسته شده بودم از این که همه چیز یکسانه.هر روز پا میشی صبحونه میخوری میری مدرسه و...
تغییر رو با تمام وجود میخواستم!
اما هرگز نمیدونستم تغییر ها میتونن مخرب و نابود گر باشن.
کویید 19 یه تغییر بود.یه اتفاق متفاوت که با اتفاق افتادنش هزاران هزار رو کشت.
صحبت کردن دربارش...برام واقعا سخت و دردناکه.
ردی از ماسک روی صورت.چشمان سرخ و خسته که روز ها و شب ها میگذرد از بسته شدنشان.تنگی تنفس.
دیدن فردی روی تخت از پشت شیشه.دیدن مرگ جلوی چشمانت...
اشک هایی که روی زمین بیمارستان میچکد.
خیلی چیزاها ازمون گرفتی و چیز خوبی بهمون ندادی...
عادلانه نیست(:...
نمیخوام مثبت بین باشم و بگم وااای تو خونه نشستیم و با خانواده صمیمی تر شدیم...همچین حرفایی به نظر من مزخرفه
نوه ی عزیز یا هر کس دیگه ای که داری میخونی!
لطفا همه چیز رو همونجوری که هست قبول کن
حتی اگه تکراری و کسالت بار باشه...
مثل من در -همین امروز- که فقط دارم آرزو میکنم همه چیز فقط معمولی باشه
فقط معمولی(:
.
در آخر هم تشکر میکنم از یومیکو ی مهربونم که منو به این چالش دعوت کرد!^^